در جستجوي معنا
اومدم بگم وقتي زياد به واژه ها نگاه ميكني به نظر خيلي بي معنا ميان. درسته اولش با يك نگاه توي ذهنت تصويرشون جون مي گيره اما وقتي سر و كارت باهاشون جدي ميشه و بايد روشون وقت بذاري و ويرايش كني اوضاع فرق ميكنه. ميخوام بگم زياد كه درگير معنا ميشي اون چيز عاري از معنا ميشه. اون لحظه ميفهمي كه اين معنا اكتسابيه و بهش داده شده و يه چيز ذاتي نيست. الان با واژه ها درگيرم و اين رو توشون ميبينم اما در مورد همه چيز همينطوره. نگاه كن: ارتباط
من بعد از چند دقيقه كه داشتم روي قسمتاي مختلف متن جاگذاريش مي كردم يهو اونقدر برام بي معنا شد كه حس كردم غلط نوشتمش و دوباره سرچ كردم كه مطمئن شم ارتباط همينطوري نوشت ميشه. الان داشتم روي «گر چه» مانور ميدادم كه حس كردم چقدر مسخره ست، به جاش «هرچند» گذاشتم، ولي چه فرقي ميكنه... فقط كافيه فراموشي بگيريم.
آخ از معنا، كه نيست و هست... كه بنديم بهش...
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]