وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
وقتي اندوه به سر انگشت ماجرا ميرسد

ابزار وبمستر

خواب

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۹
خطوط

از درِ وروديِ پشتي خونه اي جز همين خونه ميخواستم خارج بشم

يه چيزايي در مورد حضور يا عدم حضورِ خدا تو ذهنم بود... با خودم مطمئن شدم كه خدا حضور نداره..نيست!

نميدونم چرا ولي اتفاقِ وحشتناكي كه به خاطر ندارمش افتاده بود و منو بدونِ هيچ شكي به اين حقيقت رسونده بود. 

ترسيدم از در پامو بيرون بذارم بيرون اما رفتم ..جلو ي خونه خونه ي خودمون بود.. گيج در گيج

چقدر در خواب كُشته ميشدم... شايد قيامت همين باشه كه هيچ كس تو رو نميشناسه..

انگار در قيامت قلب ها از كار مي افتند و همدردي به كلمه اي پوچ و بي معني تغيير ميكنه.....

اينا هم تاوان يه گناهه...

خواب هاي سياه و درد ناك و مجروح...!

افكارم كتك ميخوان



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دوشنبه ي بي خاصيت من...

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۹
خطوط

منو ببخش...

همين.

i dont know why whyyyyyyyyyyyyyyy

but i love to see u cry



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

گفتم در دل.. طبيعتا نميشنوي

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۸
خطوط

خاطره هات

تا ابد همراهت هستن..؟

تا هميشه..؟

تكليفِ من چيه...

كه عاشق ت شدم ...

با سنگيني خاطراتتت كه وقت و بي وقت از جلو چشات رد ميشن چيكار كنم..؟

نميشه تآب آورد..ميشه؟

عزيزم بد بودنم رو بذار به حسابِ خسته بودنم... دلم ميخواست با تو باشم..

ولي هيچي اونطور كه بايد نيست

حتي احساسات ما!

.

.

. واژه بازي نوعي ظلم به حسيه كه جون گرفته بين ما.. و چاشني غرور..

اين همه پيچ و تاب به كلمات ميديم ك چي..؟

نذاشتي بگم.. رُك.. نذاشتي



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

هويتش را ربودند وقتي دمي خواب بود

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۸
خطوط

چرا واژه ها را به تاراج ميبريد؟

آدمهاي بي شرمِ عوضي..!


خوب بودن خيلـــــــــي كم جواب ميده ...


خوب نباش بانو(!)



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

گوگوش

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۷
خطوط

بيا كه برويم از اين ولايت من و تو

تو دست منو بگير و من دامنِ تو

جايي برسيم كه هر دو بيمار شويم

تو از غمِ بي كسي و من از غم تو / ...



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

با غم انگيز ترين حالت اين دل چه كنم؟!

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۷
خطوط

با خودت ميگي: كاش بودم الان

با خودم ميگم: كاش بودي الان...

...

كاش به خودم ميگفتي.. به خودت ميگفتم..!


[ من..با هيچكس../پنجره ي رو به باغ../و هواي تو..]



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خواب ها و خيال ها

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۵
خطوط

وقتي روحت بيداره و جسمت خسته ست... روحت هوشياره اما جسمت قادر نيست بيدار شه.. يا آگاه شه

فلج خاب يه معضلِ هميشگي شده.. عادت كردم... به خاباي پليدم


امروز چه تعريف صحيحي از رفتارمون گفتي..دقيقا همينطوره..

خوابم ميآد..

آخه چطور ميشه كه يه بچه دو ساله بخواد سوارِ ماشيني كه ابعادش هشت در چهاره بشه.. تازه لج كنه كه

ميخــــوام ســـــوار شــــــــم...


اين روز ها حوالي همه..بودن را به كرسي مينشانم.. اين شبها...

اين شب ها..

چقدر تلخ تو را آرزو ميكنم..

. ..

خيالي نيست ..هوم.. دواير نامنظم سيگار بر روي پوستم..



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سر ريزگي

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۵
خطوط
عزيزِ عوضــــيِ من!

.

    .

        . زندگي را نتوانستيد بالا بياوريد تحمل كنيد.. دفع ميشود..

زر زدم...!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

هيچ آدابي و ترتيبي مجو

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۴
خطوط

آمده ايم ارتجالي بنويسيم

روزهاي خوب و بد را..

من / يك سيستمِ دائما روشن/ يك دستگاه تلفن همراه متصل به پريز برق توسط يك شارژر /

يك صندلي چوبي بي اصالت.. شايد هم اصيل / كتب تلنبار شده به صورت برج هاي پيزا و خدابيامرز: دو قلو /

پنجره بآااااز / صداي موج دريا/ پرده اي بسته كه با جريان باد حجيم و نحيف ميشود /

و .... و سؤالي كه بي جواب مانده.. و احتمالا هرگز جواب نميگيرد

چرا ما انسان خلق شديم؟...


خدا همه ي ما را دوست دارد

چون همه ي ما... دقيقا همه ي ما... ويژگي هاي داريم كه در اندرون به آن ميباليم...

انكار نكنيد!...

.

.

بايد كه بست!...

دهان را



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

روزگارانِ تلخ و خواب آور

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۴
خطوط

بودن داريم تا بودن

چه بودن ها كه بالاتر از يك معجزه ميشوند

و چه نبودن هاي دلخراشي متحمليم

...

حتي نميتوانم بگويم: بيا

مسأله اين نيست

مشكل چيزي پيچ در پيچ تر از اين حرفهاست

گاهي لذت ميبرم از چرت و پرت گفتن.. من اينطوري ام. شما چطور.؟

دلم ميخواد اون نور سبز چشمك بزنه...اي دريغ... /دفتر خاطراتي كه زياد دوستش ندارم


من و باروني كه اين حوالي پياده روي داره انگار!

الان نيس..ولي پيداش ميشه




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتي اندوه به سر انگشت ماجرا ميرسد است. || طراح قالب avazak.ir