خشم
۱۰ آبان ۱۴۰۳
۱۲:۰۷:۴۵
نظرات (0)
داشتم به احساساتی که بعد از رفتنم٬ شدید تجربه شان میکنم فکر میکردم: یکی غم بود دیگری خشم. هر دو را عمیق و شدید تجربه میکنم و توانم را از من میگیرند و داشتم فکر میکردم برای بهبودشان چه کرده ام؟ برای غم٬ از سر اندوه و در ستایش سیاهی های درون٬ مینویسم و این نوشتم آن را ازمن می زداید و در نهایت لبخند آرامی بر لبم مینشاند. برای خشم چطور؟ دارم فکر میکنم و تصویر تفاله های چای سیاه جلوی چشمم می آید که روی فرش ریخته بودند و دستمال مادر لیبرا٬ که فکر میکرد خود مادرش
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]