وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
خواب وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد

ابزار وبمستر

خواب

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۱۵:۲۹
خطوط

از درِ ورودیِ پشتی خونه ای جز همین خونه میخواستم خارج بشم

یه چیزایی در مورد حضور یا عدم حضورِ خدا تو ذهنم بود... با خودم مطمئن شدم که خدا حضور نداره..نیست!

نمیدونم چرا ولی اتفاقِ وحشتناکی که به خاطر ندارمش افتاده بود و منو بدونِ هیچ شکی به این حقیقت رسونده بود. 

ترسیدم از در پامو بیرون بذارم بیرون اما رفتم ..جلو ی خونه خونه ی خودمون بود.. گیج در گیج

چقدر در خواب کُشته میشدم... شاید قیامت همین باشه که هیچ کس تو رو نمیشناسه..

انگار در قیامت قلب ها از کار می افتند و همدردی به کلمه ای پوچ و بی معنی تغییر میکنه.....

اینا هم تاوان یه گناهه...

خواب های سیاه و درد ناک و مجروح...!

افکارم کتک میخوان



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد است. || طراح قالب avazak.ir