حواشیِ دنیام
تو یه دنیای متفاوت، یه پایانِ خوش متفاوت!... ما لیاقت اینو داشتیم.
(Issız Adam(2008
Directed by: Çağan Irmak
چهل و پنج دقیقه جا دارم برای چکیدن.. بی حساب..بی قاعده.. نه شسته و رُفته.. ببین چه بهتر بود که حواست به هیچ کجا نبود و کلمات بی اجازه دلت را فاش میکردند..یا مغز بی اساس ت را..!
نشسته ام کنج پاییزستانِ محض سابق، که منصفانه نیست به حرمت بهار، صدایش کنیم: بهارستانِ محض! نه.. اینجا، بهارش چنگی به دل نمیزند.. این کنج را میگویم که آهنگ متن هم ندارد.. من عادی تر از همیشه، تنهایی ام را به دوش میکشم..شاید هم او مرا به دوش میکشد.. شعر، از من فراری، دل میدهد به عاشقانِ قرار رفته.. و قناعت میکنم به همین چند دست کلمه که مرا توضیح میدهند... گرچه دلم یک خیالِ بلندبالا میخواهد که بگوید هر آنچه را که رفته زیر و بم وجودم را اتراق کرده... میدانی.. تقصیر متونِ توست.. مثل آوارند..مثلِ تیغ..تیغی کُند، که از پس هر که بر نیاید منِ زخمی را حریف است.. حرفهایت، جان دارند و بس حریص، برای گرفتن جانم.. برای هزارمین بار! از خودم بدم میاید وقتی مینویسم: خسته ام.. دلتنگم.. داغونم.. خرد شده م.. / نه هیچکدام اینها نیستم.. هیچ کدام هیچ چیزی نیستم.. فقط، شکلِ خود متغیرم، دست زندگی را گرفته ام. زندگی جلوتر از من، مرا پشتِ خود میکشد... مجبور است با من راه بیاید..چون حتی اگر از شدتِ سرعتش..تماما به زمین ساییده شوم هم، قدمی تند تر بر نمیدارم... دارم چرت میگویم.. هیچ کداممان با هم راه نمی آییم.. این است که من این شکلی ام و زندگی ام آن شکلی... یکی ویران تر از آن دیگری.. که مهم نیست.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]