مار
۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۸:۰۲
نظرات (0)
یادم نمیاد از الیونا چیزی نوشته باشم. ذهنم رو همیشه به نوعی درگیر میکنه. حالام پیشنهاد ولی استریم کویینز رو داده و انگار جدیه. گفتم یه تصویر واضحی بهم بده و انقدر من رو تو خماری نذاره. هقته بعد میرم ببینم و الان بی تابم. چون تغییر بزرگی میشه اگه اتفاق بیفته.
هر چیزی که به دست آوردم بخش زیادیش از روی اعتماد و ایمانی بود که توی کار بهم داشتن. وگرنه رزومه من هیچ ربطی به موقعتی که توشم یا قراره توش باشم نداره. و این اعتماده باعث میشه دستم باز باشه و نترسم. توی این حجم از استرسُ این خیال راحت یه نعمته. جیکوب میگفت تو هیچوقت نه نمیگی٬ فوقش میگی بذار برم تحقیق کنم. و تهش همیشه جواب یا راه حل داری.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]