آه
۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۷:۴۹
نظرات (0)
اومدم بنویسم خیلی خسته م
آخرین نوشته ی ثبت نشده م، لرزش صورت و لبهای لیبرا بود، روی کاناپه نارنجی، روبروی عکاس.
همه چیز فانتزی بود تا اینکه دوباره قفل سرویس بهداشتی تصمیم گرفت کار نکنه
و یک غریبه هم تصمیم گرفت درشو رو باز کنه
و من با وجود خشم، به این فکر میکردم که چقدر تجربه ی زیسته ی لیبرا، خیلی موارد رو بهش اضافه نکرده، مثل مسئول و مراقب من بودن
یا احساس مسئولیت کردن در برابر من
ولی من اومده بودم بنویسم خسته م، نه بخاطر لرزش لیبرا یا قفل توالت
بخاطر کارم، فرمای مالیات، سفر نزدیکم، پروژه م و ضعیف بودنم تو فیگما خسته م
بخاطر دلم هم خسته م
اون شیلایی ام که فروردین ۹۸ شده بودم
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]