من و خاک گلدون
۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۷:۲۰
نظرات (0)
برای تو مینویسم
که نُه سال گذشت از سرت
لحظه ی بیداری برایت بزرگ بود
وقتی خش خش برگهای تاک، خوابت را خط می انداخت
و از اینجا دور بودی. خیلی دور
ماهی ها از هر بند شعر تا گلویت میرقصیدند
واژه ها از سرانگشتانت سر میخوردند
کسی بود که تو را بخواند و خودش را به خاطر آورد
برای تو مینویسم
و از تو
که تنت میلرزید از سرما
از سرما و ازدحام آدمهایی که دوستشان داشتی اما کافی نبودند
اما تو را نمیشنیدند
تو خوابالودی
بخواب
برایت باز خواهم نوشت
حالا دیگر به یاد نمی آوری
چیزی دلتنگت نمی کند
از دورها می آیی و به پشت سر نگاه نمی کنی
برای تو می نویسم
که از همیشه بیشتر حضور داری
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]