وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
آتش بدون دود وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد

ابزار وبمستر

آتش بدون دود

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۷:۱۸
خطوط

مثل مرده ها به یک نقطه خیره میشوم تا برسم به مقصد. به بهشتی که پشت سر گذاشتم فکر میکنم. چرا برای دیدن حقیقت یک چیز باید از آن چیز دور شد؟ روی ماه قدم برمیداری و هیچ خبر نداری. می روی دور. دور و دورتر. تا زمین. نگاه میکنی و میبینی زیر پایت ماه بود و نمیدانستی. حالا حرفم این نیست. اینجا هم جهنم نیست. هر چه بود تصمیم خودم بود. یک چیزهایی نیست یک چیزهای دیگری جایش هست. اتاق کارمان را دوست دارم. نور تند آفتاب و گرما و سکوتش را دوست دارم. شب ها را هم دوست دارم. آغوش خیلی گرم. احساساتِ دم کشیده. دنبال کاور کیبرد میگشتی و غمگین بودی. میان کتاب ها چرخ میزدی و منتظر شروع اجرا بودی. میزها را تمیز میکردی و صبح بود و سرد. باران بود و پشت ترک موتور پاهایت گلی شد. از داروخانه کلداستاپ گرفتی و همان پشت ترک تا خانه یخ زدی. هیچی تنت نبود. تلاش کردی کاپوچینو درست کنی ولی گند زدی. پنجره آشپزخانه باز بود. حنا در هر رفت و آمدش به پاهایت پنجه میکشید.جمعه ای بارانی بود و دلگرفته بودی. بگذار از تو بپرسم. همه چیز یکجور قشنگی سخت است یا یک جور سختی قشنگ؟ 

یه جوری که انگار که از مرگ برگشتم...

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد است. || طراح قالب avazak.ir