وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
آل اِلون وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد

ابزار وبمستر

آل اِلون

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۷:۰۷
خطوط

مثل هر روز با معده ی پر روی تخت به پهلوی چپ دراز کشیدم تا خوابم ببرد.  دلم تنگ بود.  این روزها دل تنگم. آرشیو عکسهای مدیا گالری رو نگاه کردم. عکس شبی که حالش خوب نبود. در پس زمینه ی تار تصویر، در یخچال معلوم بود. زوم کردم. عکسهای دو نفری اش روی آن هنوز و همچنان چسبیده بود. این دلیلی برای حال بد من نمیتواند باشد. من فکر این را کرده بودم. چرا این را ثبت میکنم؟ وقتی راز عکس برایم فاش شد به نظرم مثل سکانسی از یک فیلم آمد. چیزی که هفته ها پیش بسادگی از کنارش گذشته بودم، امروز در میان روزمرگی و ناباوری توجهم را جلب کرد و زوم کردم و چیزی را فهمیدم. آه. درست مثل دستبند کاستانزا در دستان مادربزرگ جووانا در میان عکسهای قدیمی. 

آدمها این روزها به من جوری بازخورد میدهند انگار که یک مسأله ی تعریف نشده ام. 

میگویم: وای دو یو اگزیست؟

میگوید: بای



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد است. || طراح قالب avazak.ir