وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
هپي وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد

ابزار وبمستر

هپی

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۶:۵۸
خطوط

دارم میرم تو دل یه تجربه ی تازه... باورت میشه کل عمرمو توی باغ نبودم؟ توی لحظه نبودم؟ لحظات کوتاهی بوده که بخوام خودمو بکشم از دیروز و فردا بیرون و بچسبونم به الان. ولی کم بود. خیلی کم. انگار هیچوقت نمیخواستم از اون حالت بیام بیرون و باهاش اخت شده بودم. چقدر بهم گفتن حواست کجاست؟ چقدر گفتن چرا میری توی خودت؟ به چی فکر میکنی؟ آه... هنوزم همونم طبعا ولی داره یه تغییراتی اتفاق میفته...

من بخاطر از دست دادن تمام آدمهایی که تا حالا از دست دادم و بخاطر تک تک شکست ها و گریه هام، ممنونم. از کی ممنونم؟ نمیدونم. فقط ممنونم. میشه گفت سپاسگزارم.

حس میکنم تازه میخوام شروع کنم زندگی کنم.

تا الان فکر میکردم دیوونه م. ولی تازه میخوام دیوونگی رو شروع کنم. تا الانش خیلی عاقل بودم.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد است. || طراح قالب avazak.ir