مفاهیم... کلمه هام آلوده میبارند/...
۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۶:۱۷
نظرات (0)
می شد که پشت لبخندها
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
محصور باشد
در دیوارهای پوچی
و در هایی که
همیشه
به گذشته باز میشوند
آدمی اگر باشد
که به فلسفه عشق در سینه اش هم راه پیدا کند
باز هم
آب از آب تکان نمیخورد
و این
تمام ماجرا نیست
دست به دامن زمان
اتفاق، آرزو میکند
غولِ این مرحله آیا
خیلی دور است هنوز؟
یا
اصلا
هیچ انقلاب دوباره ای در کار نیست و
نگو
"همین است که هست"
...
خسته هم نباشم اگر حتی
چیزی درونم
_بی نام_
_بی نشان_
به سوی خواب می خواندم
چیزی درونم:
"بی نام"
"بی نشان"
و خواب
تمامِ ماجرا نیست
اندوه،
شکلِ زیباتری هم داشت؛
در آغوش امنِ خطر
ورای بیم
اما
کافی نبود
آنچه بود و دیگر نیست
به "نخواهد بود" پیوسته است
گویا
با زمان واکنش داده
که دیگر.
و هنوز حالِ خوبم، خوب نیست
و هیچوقت شاید.
آینده انگار
معشوقی ست
_به بند کشیده_
که اینگونه عاشق، انتظار میکشم
'خالی از شعری که در قلب منعکس شود'
و این
تمامِ ماجرا نیست
94.10.16
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]