وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
دور افتاده گي وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد

ابزار وبمستر

دور افتاده گی

۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۶:۱۴
خطوط

حرفهایی هستند که باید بزنم... در هوا جریان دارند مثل عطری که به نسیم، نرفته ... روزهاست مانده و نفسم را نمک گیر کرده... و من زیرِ دینِ اینهمه آرامش، ساکت مانده ام... که این سکوت از ترس باشد شاید... از شعر هایی که دامنم را نگرفته اند.. گویا باور ندارند.. باور نمیکنند که میشود کلمه ها را مهربانتر پیش هم چید... میخواهم از هم آغوشیِ چند واژه، شعری زاده شود که بشود به قلبم پیوندش زد... که با هر تپش.. که با هر تپش... کلمه ها، تکان بخورند...بلرزند... جوری که از یاد نبرند زنده اند ...

خب در انتهایش باید بگم من قادر به داشتن هیچ عقیده ی مطلقی نیستم.. همیشه آن شک همراهِ من است.. نمیدانم این موضوع چند درصد غم انگیز است.. ولی هست... به هر حال.. من، مسافرِ هر لحظه ام... هر لحظه! باقی، مهم نیست...



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وقتی اندوه به سر انگشت ماجرا میرسد است. || طراح قالب avazak.ir