عدد 19
به تو فکر میکنم
مثلِ خدا به کافرِ خویش!
به تو فکر میکنم
مثلِ برهنگی به لمس و تن به شستشو!
حالا باید بخوابم
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد!
* سید علی صالحی
حرف از دوستت دارم هایی بود که نمیتوانند یکجا آرام بگیرند.خودشان را به در و دیوار حنجره ات میکوبند تا بلکه یک کدامشان زود تر از گلوی بی صاحابمان بپرد بیرون و خود را به کرسی باور تو بنشاند... حرف از دوستت دارم هایی بود که از بدو ورود تو به جهانم پا گذاشته اند... حرف از همان دوستت دارم ها بود که دیشب در دلم غوغا بپا کرده بودند. اما من حتی یک کلمه هم نگفتم..خیلی جلوی خودم را گرفتم. دستِ آخر تمام دوستت دارم ها را زیر پتو چپاندم که احیانا بی هوا بیرون نپرند...
حتی از دوستت دارم هایی که گوشه ی قلب آدم کز میکنند و از جایشان تکان نمیخورند هم یاد کردم..همانها که در مواقع لزوم هم لجبازی میکنند و یک توک پا تا حنجره جلو نمی آیند...
حرف از همین ها بود که ناگهان همه شان پاک شدند... مهم نیست.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]