Double life of
۹ آبان ۱۴۰۳
۰۶:۴۷:۴۰
نظرات (0)
زندگی دوگانه ی من
معجون درامای سیاه با خنده های بلند
...
- بعد از لذت ناب دگرگونی کرکتر خوش پرداخت والتر وایت، با هم نادیای عروسک روسی رو دیدیم. دیروز اتفاقی نزدیک همون متروی خط ۶ بودم، همونجایی که نادیای قطار زمان رو سوار میشد.
میخواستم از پله ها پایین بروم، نرفتم. فرض کن قطار گذشته را سوار میشدم. احتمالا تصمیم میگرفتم در آن شبی توقف کنم که برای اولین بار ماریجوانا را امتحان کرده بودم، وبعد آگاهانه سراغ گوشی نمیرفتم تا با آن عکاس حرف بزنم. تا چند روز بعدش از من بخواهد به آتلیه استادش بروم. اما اگر سوار قطار میشدم و برمیگشتم به حال، همینجا پیاده میشدم؟ هیچ معلوم نیست. هیچ.
همه چیز به طرزی شوم بهم گره خورده است.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]